‹👑🍁› ‌ •° همرزم داداش بابک به نقل از فرمانده گردان میگوید: نصف شب بابک فرمانده رو بیدار می‌کنه و میگه من فردا شهید میشم❗️به خانوادم بگو حلالم کنن. فرمانده میگه حرف الکی نزن برو بذار بخوابیم.😒 می‌خوابه و خواب میبینه که داداش بابک شهید شده و از خواب میپره. پیش خودش میگه نکنه بابک شهید بشه❕نقشه می‌کشه که صبح به راننده پشتیبانی بگه به یه بهانه ای بابک رو با خودش ببره عقب و یه جایی جاش بذاره دوباره می‌خوابه...😴 صبح از خواب بیدارش میکنن‌ و میگن باید آتیش رو سر دشمن... تو این شلوغی ها نقشش یادش میره... *چند ساعت بعد* خمپاره میخوره به ماشینی که داداش بابک کنارش بوده😭.... و به شدت از ناحیه پا مجروح میشه... قصد داشتن بابک رو با آمبولانس به عقب برگردونن که... آمبولانس راه رو گم می‌کنه و... *چند ساعت بعد* داداش بابک شهید میشه....😭💔🕊? •° 👑🍁¦⇢ داداش بابک 👑🍁¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Shahidbabaknourii