🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 اول ازدواج شناخت زیادی از او نداشتم. یک روز، از دستم افتاد و شکست. دست و پایم را گم کردم. تکه‌های بشقاب را دور ریختم و فکرهای جور واجوری درباره برخورد از ذهن گذراندم. این ماجرا را دو ماه پنهان کردم ، اما عذاب وجدان داشتم. یک روز با ناراحتی گفتم : "میخوام موضوعی رو بگم اما می‌ترسم ناراحت بشی ." دو زانو رو به رویم نشست و گفت : "مگه چی شده؟" گفتم: "فلان روز یک بشقاب از دستم افتاد و شکست ." منتظر ادامه حرفم بود ، گفت : "خب بعد چی شد؟" با تعجب گفتم : "هیچی دیگه ، شکسته‌ها رو ریختم دور که تو نبینی و دعوام کنی ." فضای اتاق را پر کرد و گفت : "همين؟! فدای سرت!" . نفس راحتی کشیدم . خنده‌اش را خورد و با گفت : "هر وقت از فرمان سرپیچی کردی ناراحت باش که چه جوری باید جواب خدا رو بدی ." 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯