✍خاطرات شهدا ...
◈محمد علیم شکارچی تانک◈
✫بعد از نماز شام خوردیم وبرای اینکه فردا زودتر از خواب بیدار شویم قصد کردیم بخوابیم .
با محمد علیم برای تجدید وضواز سنگر خارج شدم ،
آفتابه را برداشتم وازگرفتگی پشت دژ آن را پر کردم،
محمد علیم مشغول به گرفتن وضو شد،
درحال کشیدن مسح سر بودکه ناگهان با صدای انفجار شدیدی کور وکر شدم ،
یک لحظه خود را درحال غلطیدن به پایین دژدیدم ،
ترکش به صورت وگوشم اصابت کرده بود،
درهمان حال تمام فکرم پیش محمد علیم بود ،
صدای او را شنیدم ،
دو بار فریاد کشید « یا خدا ، یا خدا» .
من هم بشدت زخمی شده بودم تا چند روزی بعد هم امید به بهبودی شهرام داشتم اما غافل ازاینکه ملائک بال وپر خود را برای انتقال او به بهشت موعود گشوده بودند...🕯🕊🕊🕊
▣محمد علیم عباسی گراوند
🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯