یک روز آقای اندرزگو را در بازار سرشور مشهد دیدم که بایک موتور گازی می آمد موتور را که نگه داشت دیدم چند خروس در عقب موتور خود دارد از او درمورد خروس ها پرسیدم گفت این خروس ها استثنایی هستن تخم میذارن!! حضرت آقا فرمود زنبیل را که کنار زدم دیدم زیر پای خروس ها پر از اسلحه و نارنجک است. خاطره از حضرت اقا سیدعلی اندرزگو