هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
🍂 عنایت حضرت ابالفضل (ع) یک گلوله خورده بود توی بازوش. دکتر عکس گرفت و به او گفته بود گلوله بین استخوان و گوشت گیر کرده و خیلی خطرناکه و حتما باید عمل بشى، ولى عبد الحسين فقط می‌خواست تا عملیات شروع نشده خودش را برساند به منطقه. ولی دکتر این اجازه را به او نداده بود. متوسل به اهل بیت(ع) شده بود که حضرت عباس (ع) می آیند. دست می برند طرف بازویش چیزی بیرون می آورند و می فرمایند بلند شو دستت خوب شده، مجبور شده بود موضوع شفای خود را به دکتر بگوید. دکتر گفته بود تا از دستت عکس نگیرم، نمی گذارم بری. عکسش را گرفته و هیچ اثری از گلوله ندیده بود. دکتر او را با گریه بدرقه کرده بود. منبع: کتاب ساکنان ملک اعظم ۲ ص ۷۵ شهید عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ جواد الائمه(ع)        ‌‌‍‌