به تبسّم لب خشکیدهی خود وا میکرد
هر زمانی که نظر بر رخ بابا میکرد
قطرهای اشک چو بر صورت او می افتاد
یادی از تشنه لبان لب دریا میکرد
مثل ماهی که جدا از لب دریا باشد
روی دستان پدر بود و تلظّی میکرد
وَ پدر نیز برای لب عطشان پسر
طلب آب غریبانه ز اعدا میکرد
سند غربتش این بس که ازآن کوردلان
چشمه ی آب بقا ، آب تمنّا میکرد
روی دستان پدر ، حرمله سیرابش کرد
مادرش غمزده از خیمه تماشا میکرد...
#الهی_بدم_المظلوم_عجل_لولیک_الفرج
❥࿐჻ᭂ⸙🕊⸙჻ᭂ࿐❥
#شمیم_یاس ☫
@Shamim_yasz