🍎🍎دنبال هم پروانه نشسته بود روی گل سرخ. قورباغه او را دید با خودش گفت: آخ جان چه غذای خوش مزه ای لک لک قورباغه را دید، با خودش گفت: آخ جان چه غذای چاق و چله ای. روباه لک لک را دید: آخ جان چه غذای پادرازی. شیر روباه را دید: آخ جان چه غذای چرب و نرمی شکارچی شیر را دید نشانه گرفت. خواست شلیک کند مورچه او را دید: من نمی گذارم. مورچه از پاچه شلوار شکارچی رفت تو و پای او را محکم گاز گرفت. شکارچی دردش آمد. داد کشید.دستش تکان خورد. تیر شلیک شد. از بغل گوش شیر گذشت. شیر ترسید به هوا پرید: غرید: وای شکارچی شیر فرار کرد. لک لک روباه را دید. زبانش بند آمد: وای روباه... رو... رو... روباه. لک لک به هوا پرید. قورباغه لک لک را دید. داد کشید: وای لک لک. قورباغه توی آب پرید. پروانه نفس راحتی کشید. یکی از گلبرگهای گل سرخ را روی خودش کشید و خوابید. ✍🏻امیر شمس 🆔 @ShamimeOfoq