#بصیرت_عاشورایی
#راسخون
#مجموعه_نمایشگاهی
5️⃣1️⃣ستارگان بصیرت
💠از نسل فضیلت و جهاد
جعفر کنار میدان آمد. اینک بی تاب شهادت بود. سید و مولای من، بگذار به میدان روم. چه شیرین و گواراست مرگی که پیش روی تو باشد. چه زیباست لحظه ای که گلگون تن خدا را دیدار کنم و خندان و آغشته به خون به زیارت رسول خدا نایل آیم.
امام، دست در گردن جعفر انداخت. بوی خدا، بوی بهشت، بوی پیامبر در شامه ی جعفر پیچید. امام گریست و جعفر نیز. برق شمشیر جعفر چشمهای نشسته در پناه کلاهخودها را خیره می کرد. پیش می تاخت و رجز می خواند. جعفر آگاهانه و بصیرتمندانه هم خود را معرفی کرد و هم امام خویش را.
محاصره اش کردند و ساعتی بعد دو تبهکار سپاه عمر سعد، مغرورانه فریاد می زدند: جعفر را ما کشتیم. فرزند عقیل را ما کشتیم. عزیز منتقم عاشورا سلامش می دهد و قاتلش را نفرین می کند: السلام على جعفر بن عقيل، لعن الله قاتله و رامیه بشر بن خوط. تیر بشر بن خوط بر گلوگاه جعفر نشسته بود. خون فواره میزد و جعفر زمزمه می کرد: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک با ملائكة الله...
▪️جعفربن عقیل بن ابی طالب
او فرزند عقیل و مادرش ام البنین دختر نضره است.
سن: حدود ۲۵ سال
ویژگی ها و فضایل: رشید و دلاور و رزم دیده، شجاع و بی باک، بصیرتمند در دین و قرآن، شهادت طلب و دوستدار اباعبدالله عليه السلام بود.
🆔
@ShamimeOfoq