شمیم افق
9️⃣2️⃣ستارگان بصیرت 💠ستاره ای بر سینه ی خورشید در این خارزار که شیهه ی مرگ است و هیمنه ی شمشیر چه خواهی کرد؟ کوچک تر از آنی که زره بپوشی و تیغ ببندی و میدان داری کنی؛ اما همه هستی تو، عمو، تنهاست. تیغها حریصانه می رسند و نیزه ها تشنه و نامردانه می بارند. عمو قطره قطره در کام خاک می چکد و تو این جا؟ عبدالله! می شود تو تماشاگر باشی و دشنه های قساوت بر حنجر خشک عمو بریزد؟ عبدالله! نمی خواهی پیش تر از عمو به بهشت برسی و در آن جا همراه با بابا، با عمو عباس به پیشوازش بیایی؟ عبدالله ! چه افتخار بزرگی! این جا عمو را بدرقه کنی و آن جا استقبال. نمی خواهی آخرین پاکباز عمو باشی؟ گوش کن عبدالله! این صدای تشنه ی عموست که در تنهایی غروب می پیچد. نمی خواهی لبیک گوی عمو باشی؟ دستهای کوچک من! اگر جان عمو را نگاهبان نباشید، به ناروا بر تنم نشسته اید. تو آخرین سرباز عمو باش؛ آخرین برگ کتاب کربلا... دستهای کوچک من! این جا سینه ی امام است. مگذارید بوسه گاه پیامبر بیش از این زخم ببیند. مگذارید تشنه ی مظلوم در غربت این گودال بیش از این شمشیر ببیند. عموجان! ببخش! بیش از این دستها هدیه ای نداشتم. دست های «خالی» همه ی شرمساری من است. هستی ام را در دستهایم گرفته ایم؛ هدیه ی ناچیزی است؛ می پذیری؟ اینک باباست که می آید؛ بابا ... آغوش گشوده و خندان. عمو ... بابا! خوش آمدی فرزندم! خوش آمدی عبدالله! از زیارت عمو آمده ای، از قتلگاه. بحر بن کعب آمده بود؛ خشک و خشن و شعله ور از کینه و قساوت. فریاد خشمگینانه ات برخاست که: سیاه دل ناپاک، عمویم را می کشی؟ سپر دستهایت با شمشیرش درهم شکست. جانت را بر دستهایت گرفته بودی، تقدیمی عمو، پیشکش تشنه کام عاشورا. پوست ظریف دستهایت می لرزید. خون می جوشید و با خون جوشان از سینه ی عمو همراه می شد. حرمله کمان کشید و تیر حنجره ی نازک تشنه ات را شکافت. ▪️عبدالله بن حسن بن على بن ابی طالب (عبدالله اصغر) برخی مادرش را به نام نفیله یا حبیبه دانسته اند. سن: حدود ۷ تا ۱۱ سال ویژگی ها و فضایل: فداکار و پاکباز، مدافع امام، خوش صورت و خوش سیرت، امام شناس، شجاع. 🆔 @ShamimeOfoq