گفته بودم غم دل را
به تو گویم چو بیایی
تو بیایی که غمم نیست
غم من تویی بابایی
به کسی کاری ندارم
که تویی مونس و یارم
به دل خسته و زارم
خبرم کن تو کجایی؟
کجایی؟ کجایی؟
دلم معدن درده
بیا و ببین غم
با دخترت چه کرده
بیا خرابه بشین
حال و هوامو ببین
سوغاتی هم نیار
بیا کنارم، همین
بابای خوبم حسین
بابای خوبم حسین
بی قرارم که بیایی
به همان قول و قرارت
بغلت کنم حسابی
جونم و کنم نثارت
بخدا تنگه دل من
واسه لالایی و نازت
چه کنم تا که بیوفته
به خرابه سر و کارت
عزیزم عزیزم
منم دیده به راهَت
که بازم ببینم
سر و صورت ماهَت
بیا به دیدن من
موهامو شونه بزن
ریشه ی درد و غم و
از دل زارم، بِکن
بابای خوبم حسین
بابای خوبم حسین
به دلم بود چو بیایی
دو تا دستت رو بگیرم
سر بی تن اومدی تا
واسه ی سرت بمیرم
گل نازم بدنت کو؟
سخنی بگو شهیدم
چی سرت اومده بابا
که فقط سرت رو دیدم
لالایی لالایی
به قربون سرت شَم
لالایی لالایی
فدای حنجرت شَم
بیا دو تایی با هم
آروم بخوابیم یه کم
وقتی که بیدار بشیم
هیچ خبری نیست ز غم
بابای خوبم حسین
بابای خوبم حسین
#هادی_همتی
#رقیه #شام #شور
کانال شعر، و، متن، مداحی
عضوشوید 👇🏼👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/647823363C45a7e8dbd8