بلایی ناگهان آمد به روی آشیان من مُقَدّر بود تا آتش بسوزد جسم و جان من و میخ داغ و سوزانی شکافد سینه من را رسد در گوش مولایم شکست استخوان من دلم خوش بود از جانم گُلم را تازه می چینم ندانستم که محسن را به روی خاک می بینم ندانستم که یک روزی علی در بند می گردد گذارد فضه محسن را پر از خون روی بالینم بمیرم تا نبینم من دو دست پهلوان در بند نبینم بر سرش دشمن زند فریاد با لبخند جماعت دست بردارید از جان علی ورنه به نفرین شما از دل خدا را می دهم سوگند علی عشق و علی روح و علی تقوا و ایمانم علی یار و علی عمرم علی دنیا و سامانم قسم بر خالق یکتا که من قربانی اویم... علی جانم علی جانم علی جانم علی جانم (دلسوخته) کانال شعر، و، متن، مداحی عضوشوید 👇🏼👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/647823363C45a7e8dbd8