دریاست مقصدم از وحشت کویر به کارون رسیده‌ام تا باغ‌های روشن زیتون رسیده‌ام هر بار غوطه‌ور شده‌ام در نگاه تو صد بار هم به صید به مضمون رسیده‌ام چشمت هنوز هم خبر از صبح می‌دهد با تو به آفتاب، به اکنون رسیده‌ام از برکه‌ها گذشتم و دریاست مقصدم من سیل گریه‌ام که به هامون رسیده‌ام یک عمر در محاصرهٔ سنگلاخ‌ها از دره‌ها گذشته، به جیحون رسیده‌ام از دشت‌ها بپرس چرا بغض کرده‌ام بی‌تاب تا جزیرهٔ مجنون رسیده‌ام ابرم که با سر آمدم، افتم به پای تو عرض ارادت است که وارون رسیده‌ام این من به درک لذت پروانگی رسید؟ به آسمان، به نور، به بیرون رسیده‌ام؟ در روزگار معجز موسی نبوده‌ام از سامری به غربت هارون رسیده‌ام از انقلاب، لقمهٔ چرب است سهم تو! شاعر! بگو به سکهٔ قارون رسیده‌ام آتش گرفت دفترم و حاصلی نداشت از نی فقط به نالهٔ محزون رسیده‌ام ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab