عطر زیتون‌ عطر زیتون‌های رام الله دارد کوچه‌هایت واژه واژه از دل تاریخ می‌آید صدایت خاک تو سجادۀ موسی و ابراهیم و عِمران رفته بالا، دست در دستِ پیمبرها دعایت ذره ذره خاک تو شد دانۀ تسبیح مریم عطر انفاس مسیحا می‌دهد باد صبایت یک سحر ای کاش «سُبحانَ الَّذی أَسریٰ» بخوانم بین سجده، در حیاط مسجد الاقصی برایت.. یک سبد زیتون برای شاعران می‌چینم آری می‌سرایم از تو و گیسوی در باران رهایت می‌سرایم از قیام سنگ‌ها در دست یک زن از حنابندان خون، از سرخی رنگ حنایت قبلۀ آغاز اسلامی و خود مایل به کعبه مرگ بر هر کس بخواهد از مسلمانی جدایت! أنتُمُ الاَعلَونْ یا شعب الفلسطین المُقاوم وعده داد این را محمد، وعده داد این را خدایت در دلم الله‌اکبر‌های بسیاری‌ست اما صبح پیروزی رهاشان می‌کنم در دشت‌هایت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab