هجرت شقایق زد سوگ سرخ یاران بار دگر شررها بر جمع هم‌سرایان بر خیل هم‌سفرها از وادی سپیده پیکی ز ره رسیده کز هجرت شقایق بازش بود خبرها غوغای مادران است دشنام بر پلیدان چاووش این شهیدان غم‌نالۀ پدرها باران سوگ و ماتم بارد دوباره نم‌نم از ابر بی‌قراری بر سینه‌ها و سرها باور نمی‌ کند دل دزدیده خصم قاتل با پنجۀ شقاوت از باغ حق ثمرها گویید خصم دون را، زنجیری جنون را ماییم در مصافت آمادۀ خطرها ما از عشیرۀ خون، رویین‌تنان عشقیم شمشیر ما شهادت ایمانمان سپرها هرگز نمی‌تواند این باغ را بسوزد طوفان آتش‌افروز با یاری تبرها آیین پرگشودن کی می‌توان زدودن سوزند گر ز مرغان این‌گونه بال و پرها خفاش اگر بریزد خون ستاره، غم نیست باشد شبان تیره آبستن سحرها این امت دلاور زین پس بسانِ کوثر زاید بسی رجایی بسیار باهنرها ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab