یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم عطر آویشن، ردیف استکان های بلور زندگی شیرین تر از چای نباتی داشتیم مادری فیروزه تر از آسمان مخملی سایه مهر پدر، ظهر صلاتی داشتیم خانه ای گرچه کلنگی خالی از اندوه و غم باخبر از حال هم شور و نشاطی داشتیم نم نم چنگ و رباب و گلنراقی و قمر هر شب جمعه که می شد سور و ساتی داشتیم نرده های غرق پیچک، پله پله اطلسی گام پاورچین و غرق احتیاطی داشتیم شرشر فواره روی رقص ماهی های حوض شور و شوق و خاطر پُر انبساطی داشتیم ساده مثل آفتاب آمده از پشت کوه بی خجالت لهجه اهل دهاتی داشتیم حافظ از شاخه نباتش، سعدی از سیمین تنش فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتی داشتیم کارگردان...! آن همه عشق و صفا یادش بخیر آخر آن روزها ای کاش کاتی داشتیم عکس ما را قاب کن هر چند با گرد و غبار تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم ☘ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈