باز دلشوره ای افتاده به جانم چه کنم تندتر میزند آخر ضربانم چه کنم پسرم رفته و چندیست از او بی خبرم باز هم بی خبری برده امانم چه کنم همه ی ترسم از این است صدایم بزند ... دیر خود را به کنارش برسانم چه کنم گرگها دور و بر یوسف من ریخته اند پدری پیرم و افتاده جوانم چه کنم به زمین خورده انار من و صد دانه شده جمع باید کنم او را و ندانم چه کنم !!! جگر سوخته ام را ز حرم پوشاندم مانده ام زار که با قد کمانم چه کنم ! 💔 🏴 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈