هر چند حیا میکند از بوسهی ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهرهی اوست...
الفت چهطلسمیست کهباطل شدنی نیست
اعجاز تو ایعشق نهسحر است نهجادوست...
ایکاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم زلب سرخ تو داروست...
یک بار دگر بارسفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم کهسفر خوی پرستوست...
از کوشش بیهودهی خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست...
📝
#فاضل_نظری
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈