عشق شد واسطه تا صلح و ثباتی بشود
بین دعوای دو تا دِه "صلواتی" بشود
جنگل رابطه تا مزمزه ی آتش رفت
قرعه افتاد که او آب حیاتی بشود
در خودش سوخت و انگار هلاهل نوشید
تا که در کام اهالی شکلاتی بشود
عشق برگشت سرِ چشمه و می ریخت در آب
اشکِ حسرت که نشد شاخِ نباتی بشود...
خان بالا که نه...!!! تقدیر گمانم نگذاشت...!!!
دختری، همسرِ یک بچه دهاتی بشود....
#محمدجواد_منوچهری