من که با ان دل رعنایت شیدا شدم در میان جمع چون ترا دیوانه شدم از سبک و حال گرانمایه ات آگه شدم در سرای عشاق ترا مستانه شدم نیست در تاروپودم جز شیدایی تو عالمی دارد زینکه ترا شیدا شدم ازچه من عاشق دل بریدن سهل نیست لیک فخر عالم است ترا دیوانه شدم آفتاب آهسته بگذرد تو زیباتر شوی چون عاشق برق طلای نابت شدم بار خاطر جمع شدم ز وصال عشق تو آنچنان عاشق دل و جمال رویت شدم گرمی دلها نبود جز گرمی عاشقانه ات من سراینده عاشق و دلبر جانت شدم چون صفای زیباروی من شدی شیدای من من چنین دیوانه وار عاشق گل رویت شدم مست و مستانه کیست جز عاشق تو سراینده عاشق وصال کویت شدم آرامش دل