بی حسین علیه السلام هرگز ----------- از کربلا جا مانده ام از عاشقی نه در راه دل وا مانده ام از عاشقی نه یک روز می آیم که تا ثابت کنم من در موج دریا مانده ام از عاشقی نه آنسو رسانم خویش را ، آنسوتر از عشق این سو به صحرا مانده ام از عاشقی نه من در خیال خویش می بینم حرم را گر بی تماشا مانده ام از عاشقی نه دل را به دریا می زنم ، باکی ندارم در فکر فردا مانده ام از عاشقی نه از حنجرم فریاد می جوشد اگر چه در قاب نجوا مانده ام از عاشقی نه خوب است یاران بشنوند این آه دل را در خویش تنها مانده ام از عاشقی نه از دست خود دارم گله ، لایق نبودم حالا که اینجا مانده ام از عاشقی نه غرق تمنا بوده ام اما ندانم غرق تمنا مانده ام از عاشقی نه ویزا ندارم ، تاکنون با خود نگفتم بی لطف مولا مانده ام از عاشقی ، نه عشقش به فریادم رسد هرگز نگویید بی یار و مأوا مانده ام از عاشقی نه «یاسر» ازین غربت که دارد سینه ی من رسوای رسوا مانده ام ، از عاشقی نه ** محمود تاری «یاسر»