《 عشق مادر》 وصالش صحن دل را بیقرار است دلش مملوه از مهر و قرار است کلامی را به شرح و وصف او نیست چون او لطف و کمالی از هزار است حریمش نام گل را پایدار است چو با آیینه ها همواره یار است سخن را آب و رنگ و مهراونیست دلش با عشق و نقش او قرار است به عشق نام مادر شعر گویم که در شورش نفس های بهار است چو نامش را به دیوانها نویسم که دور از خستگی درهرغبار است