کهن شود همه کس را به روزگار ارادت.mp3
815K
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت مگر مرا که همان مهر اولست و زیادت گرم جواز نباشد به بارگاه قبولت کجا روم که بمیرم بر آستان عبادت مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد چو هجر و وصل تو دیدم بسم ز موت و اعادت شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت گرم به گوشه چشمی شکسته‌وار ببینی فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت مرا هر آینه روزی قتیل عشق ببینی گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت اگر جنازه سعدی به کوی دوست درآرند زهی حیات نکونام و مردنی به شهادت