السلام ای دلبر زینب، رسیده خواهرت
با دلی پر خون نشسته روی قبر اطهرت
ای عزیز خفته در خاک ای گل نیزهنشین
خیز! حال خواهرت را در دل صحرا ببین
دشت دهشتناک میباشد میآید سوز غم
گریهی جانسوز اصغر میرسد بر گوش هم
بعد تو سالار زینب، در غروبی جانفزا
هلهله برخاست با آتش، در آن دشت بلا
در میان قتلگاهت دیدمت درهم شدی
تیرها وقتی که باریدند، دیدم کم شدی
زیر سم اسبها رفتی عزیز مادرم
زیر و رو شد قلب خواهر، ای تمام باورم
نای گفتن نیست بسکه تازیانه خوردهام
از چپ و از راست ضربه بیبهانه خوردهام
کوفه و شام بلا هر یک مرا داده عذاب
شام اما بیشتر، ای نور چشم بوتراب
خندهی مردم جدا، زخم زبانهاشان جدا
از روی نیها میافتادند سرها زیر پا
نور ایمان در قلوب شامیان خاموش بود
درد با ما یکسره همراه و همآغوش بود
دخترت دق کرد آنجا، جان جانانم حسین
تا که دیده تشت و حنجر، ماه تابانم حسین
در غم مرگ رقیه، زینبت بیچاره شد
در خرابه خواهرت درمانده و آواره شد
بوریا جای کفن شد خاک بر فرق جهان
با خسوفت از تن ما رفت جان، ای مهربان
بعد تو ای ماه زینب زندگی جز مرگ نیست
در میان باغ قلبم، شاخهای با برگ نیست
میروم اما دل من پیش جسمت خاک شد
در فراق ما برادر نوحهخوان افلاک شد
پرچم پیروزیات را میبرم بر روی دوش
بعد تو رسوا نمایم فتنهی هر دینفروش
#اربعین#یا_زینب#مشهدیزاده