پوسیده، ناامید، طنابی قدیمی ام
من دست های خسته ی تابی قدیمی ام
از گوش های ناشنوا زخم خورده ام
فریاد های حرف حسابی قدیمی ام
لبخندهای واقعی ام را ندیده اید!
چون سال هاست پشت نقابی قدیمی ام
راهی بجز نخواندن این عاشقانه نیست
افسانه ای میان کتابی قدیمی ام
شاید عقاب شیطنتی کودکانه یا،
آمین اشتباهِ ثوابی قدیمی ام!
هر روز خاطرات تو را حمل می کنم
من میخ آبدیده ی قابی قدیمی ام
دیر است، دیر تشنه ی فهمیدنم شدی
این چشمه چشمه نیست، سرابی قدیمی ام
دیر است! فصل چیدن انگور ها گذشت
من تلخ تلخ تلخ! شرابی قدیمی ام
#مارال_افشون