ز عاشق حرف درد و داغ پرس، از دل چه می پرسی حدیث راه بسیارست از منزل چه می پرسی؟ . خدا داند دل آواره ما را چه پیش آمد سرانجام نسیم از سر و پا در گل چه می پرسی؟ . محیط قطره نتواند شدن چشم حباب من ز من احوال این دریای بی ساحل چه می پرسی؟ . حساب موج دریا را بیابانی چه می داند؟ صفات عشق را از مردم عاقل چه می پرسی؟ . سپند از گرمی خاکستر پروانه می سوزد ز روی آتشین شمع این محفل چه می پرسی؟ . مبادا رحم کم فرصت مجال گفتگو یابد گناه خویش ای بیدرد از قاتل چه می پرسی؟ . تو کز خود یک قدم هرگز برون ننهاده ای صائب سراغ کعبه مقصد ز اهل دل چه می پرسی؟ .