نامِ پروانه مکن یاد، که نسبت نبوَد با منِ سوخته‌دل، سوخته‌دامانی را هر چه خواهی بکن، از دوریِ دیدار مگو وحشت‌آباد مکن خاطرِ ویرانی را عشق در دل چه خیال‌است که پنهان گردد پرده‌پوشی نتوان آتشِ سوزانی را... دستم از دامنِ دلدار جدا ماند حزین چه کنم گر نکنم پاره گریبانی را؟