#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است
پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است
چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است
سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است
سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم
تا ابد زیر پَرِ چادر مادر باشیم
نمک نام تو در کام ؛ رطب می ریزد
جان فدایت که ز نام تو ادب می ریزد
هرچه در ساغر این سوخته ، رَب می ریزد
از تمسّک به تو بانوی عرب می ریزد
آسمانی شده ام گرچه زمینی بودم
از همان روز ازل ، اُمّ بَنینی بودم
بسته بر چادر تو دست گداها بانو
در طواف قدمت وسعت دریا بانو
حضرت فاطمه ی دوم مولا بانو
محرم راز دل زینب کبری بانو
ذکر خیر پسرت حل همه مشکل ها
تا ابد وقف تو هستند همه سائل ها
مثل هر روز دوباره جگرش می سوزد
جگرش در غم هجرِ قمرش می سوزد
پسرش رفته ز دستش ، سپرش می سوزد
زیر خورشید دو تا پلک ترش می سوزد
با عصا آمده خود را برساند امروز
با همان سوز جگر روضه بخواند امروز
مدد بده مارو آقا
روضه ی شرمِ اباالفضل ز چشمان رباب (۲)
وعده ی آب اباالفضل به طفلان رباب
روضه ی حال خراب و دل گریان رباب
جای خالی علی، بر روی دامان رباب
پسرش را سر نیزه به طنابی بستند
هرچقدر فهمیدی میگم و رد میشم ...
پسرش را سر نیزه به طنابی بستند
بس که افتاد به هر رنج و عذابی بستند
بی بی جان نبودی ببینی
فَسَقَطَ مُخُّ رَأسِه عَلیٰ کتِفِه
یه جوری عمود زدن به فرق عباست
که سرش رو نیزه بند نمیشد
روضه میخواند .....
یه بند از روضه ام البنین بگم و یه بند هم از روضه بی بی زینب
روضه می خواند که پروانه پرش زخمی شد
بین بازار تن محتضرش زخمی شد
سنگ بارید ز هر سمت و سرش زخمی شد
در بَرِ مردم شهرِ پدرش زخمی شد
به جراحات تن قافله می خندیدند
وسط ساز و دف و هلهله می رقصیدند
یا ام البنین مدد بده بی بی جان ....
بی علمدار شدیم و حرم از پا افتاد
گذر آل پیمبر به کجاها افتاد
چقدر پای سرش زینب کبری افتاد
رد شلاق به روی بدن ما افتاد
روضه ی ام بنین تا که به این حرف رسید
زینب آمد به سخن، از جگرش آه کشید
حالا میخوای روضه بخونم برات مادر ...
لحظه ی پر زدنش هست به یادم ای وای
غارت پیرهنش هست به یادم ای وای(۲)
نیزه بود و دهنش هست به یادم ای وای
بوریا شد کفنش هست به یادم ای وای
بدنت غلت زنان تا ته گودال که رفت
بند آمد نفس مادرت از حال که رفت
علی الله
هرچه باداباد
بند آخر مالِ امام زمان
دیدم از دور که سنگی به سبویت افتاد
دیدم از دور رَدِ چکمه به رویت افتاد
پیش چشمان حرم پنجه به مویت افتاد
گذر خنجر کُندی به گلویت افتاد....
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━