#خاکریز_خاطرات
✍
خاطرات آقای غلامحسين محمدلو، پدر شهيد يوسف محمدلو
▫️ در همسايگی ما خانواده ای زندگي
مي كردند كه مدتي بود سرپرست خانواده را به سربازی برده بودند و در همان موقع هم يكی از دوستان روحاني من كه مريض بود، فوت كرد و خانواده او هم بی سرپرست ماند، وقتی که در قم مشغول تحصیل بودم
مسئوليت اين دو خانواده و خانواده خودش بر عهده شهيد بزرگوار بود.
▫️شهيد بزرگوار، عاشق روحانيت و در رأس آنها امام(ره) بودند و زمانی كه نام از امام(ره) برده مي شد، حال ايشان تغيير می كرد و اگر زمانی امام(ره) از نظر سلامتي دچار ناراحتي می شدند، ايشان مانند كسی كه عزيزی را از دست داده باشد ناراحت می شدند و مقيُد به برنامه هاي اسلامي بودند و سعي می کردند در اين برنامه ها شركت همه جانبه داشته باشند و در كارهايشان با خود من و يا يكی از اساتيد مثل استاد سيدهاشم موسوی و امثال ايشان مشورت مي كردند و از جنبه اسلامی كاری كه قصد انجامش را دارند سؤال مي كردند و بعد از تأييد آنها اقدام مي كردند.
اخلاقی نيكو و رفتاری مناسب با حال ديگران داشتند. با انصاف و ميانه رو و نسبت به كودكان و همسايگان و رفيقان مهربان بودند🍃
و ما در طول عمر گرانبهاي ايشان، از ايشان كاری نادرست نديدم.✔️ هميشه مجری امر به معروف و نهي از منكر بودند و از كساني كه در كارهايشان افراط و تفريط داشتند، انتقاد می كردند. مشوُق كارهای نيكو و خداپسندانه بودند و خودشان نيز پيشقدم در اين کارها. . .
@Shohadaye_Khoy