🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
 سال 1362 دنیا امده بود از همان اوان کودکی با سختیهای زیادی دست و پنجه نرم کرده بود کنار پدربزرگش زن
🥀🥀🥀شهید از زبان دوستش: قبل از شهادت،به سفر مشهدمقدس رفتندوبامن تماس گرفتند وگفتندکه حاجی من حرم امام رضا(ع)هستم،هر امری که دارید بفرماییدگفتم گوشی رو به سمت حرم بگیریدوبعدگفتم السلام علیک یا امام رضا(ع)بعد اینکه این را گفتم،عرض کردند که شما سلامتان را دادید شهادت مرا نیز از امام رضا(ع)بخواهیدگفتم هادی شوخی نکن گفت نه من واقعا شهادت رو می خواهم.تازه از زیارت برگشته بود حس و حال عجیبی داشت با بچه ها روبوسی میکرد و خیلی بشاش بود دوسه روز دیگر مرخصی اش تمام میشد از آنها میخواست دعا کنند این بار که میرود دیگر برنگردد.برای مقابله با گروهک تروریستی پژاک و جلوگیری از ورود این عناصر نا پاک به سردشت بطور داوطلب به ایست و بازرسی زمزیران سردشت میرود. وقتی تعدادی از اعضای این گروهک تروریستی قصد عبور از آنجا را داشتند درگیری بین آنها رخ میدهد و تیری از ناحیه سر او را زخمی میکند تیری کوچک که حامل پیامی بس بزرگ بود. شهادت انجا میان دشت زمزیران خیره خیره  چشم به او دوخته بود و نباید بیش از این منتظرش میگذاشت.  هادی ندای هل من ناصر مولایش حسین(ع) را پاسخ گفت ودر سال1390/05/01به آرزوی همیشگی اش رسید...         🥀🥀🥀 روحش شاد و یادش گرامی باد🥀🥀🥀 @Shohadaye_khoy