امشب جاتون خالی رفته بودم مهمونی🙃 بلاخره تونستم بعد از چند وقت کار فشرده از کارگاه بزنم بیرون😃
آخرای مهمونی بود که دیدم عسل و ریحانه مشغول رنگ آمیزین
آنچنان با بسته های غدیر سرگرم بودن که اصلا متوجه نشدن ازشون فیلم گرفتم.😄
این یکی از بازخوردهای تلاش این مدت ندای ظهور و نسل سلیمانی ها بود.
خستگیم در رفت😌