🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
╭━⊰✨﷽✨⊱━╮
@khanvadtarbiat
╰━•⊰❀ 🌸 ❀ ⊱•━╯
«مناظره مادر بزرگ با پدر بزرگ اصلاح طلبم، شنیدنی است»☺️
✍️ #نـذیـر
«نه، به کیف و کفش چرمی»
خونه مادر بزرگم خوابیده بودم که شنیدم
مادربزرگم به پدر بزرگ گفت:
مرد، پاشو یه گوسفند قربانی کن، بدیم به فقرا!
پدربزرگ گفت
:
من چاقو روی گلوی گوسفند بی آزار
نخواهم گذاشت!
به جاش درخت می کاررررم!
مادربزرگ گفت
:
پس پاشو برو تالاب، چند تا مرغابی شکار کن، بدیم فقرا!
پدربزرگ گفت:
خانوم، من هرگز با تیر، قلب مرغابی هایی که از سیبری اومدن مهمون تالاب ما شدن، نشانه نخواهم گرفت!
به جاش درخت می کاررررم!!
مادربزرگ با خنده گفت:
نه اینکه نشانه گیر، دقیقی هستی!
پس لااقل با قلاب چند تا ماهی از تالاب صید کن بدیم به فقرا!
پدربزرگ گفت:
من چنگک قلاب توی لب و لوچه، ماهی بی دندان فرووو نخواهم کرد!
به جاش درخت می کاررررم!
در اینجای گفتگو بودند که مامانم تز خانهی خودمان زنگ زد به پدر بزرگ و گفت:
ناهار کله پاچه پختم!
تشریف بیاورید خونه ما!
پدربزرگ خوشحال شد و گفت:
خدا خیرت بده منو از دست
پیرزن قرقرو، نجات دادی،
نمی گذاره یه روز، آروم بشینم! 😁
مادر بزرگ گفت
:
پس اول پاشو برو درختاهاتو بکار، بعد بریم!
پدربزرگ گفت:
خانووووم، من بی موقع درخت نخواهم کاشت!
حالا کعععه فصل درختکاری نیست!
مادربزرگ هم یه جفت کفش پلاستیکی به پدر بزرگ داد و گفت:
اینو بپوش!
شما پا در کفش چرمی نخواهی کرد!😂
تقدیمی اندیشکده
«خانواده، تربیت و اصلاح سبک زندگی» وابسته به "دانشگاه ملی مجازی"
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾