↔️
ادامه قسمت اول
╭━⊰✨﷽✨⊱━╮
@khanvadtarbiat
👌
از سقوط امام محله به امام محراب تا شورش نوجوانان محله در بلوار شهر (قسمت ۲)
✍
مهدی جمشیدی
📝 ویراستاری:
اتاق فکر اندیشکده [☆]
➡️...
ثانیاً، با وجود اینکه ظرفیّتهای انسانی و مالیِ در این مسجد، گسترده هستند، امّا از این توانمندیها، برای فعّالیّت فرهنگی استفاده نمیشود و بخشهای مختلف مسجد، دچار "
توقف" یا "
کمکاریِ محسوس" شدهاند.
ثالثاً، امام جماعت – بخوانید پیشنماز –
نه اهل "کار فرهنگی در محله" است و از
"برنامهریزیِ فرهنگی" خبر دارد و نه "
میدان واقعی" در اختیار جوانِ مؤمنِ انقلابی قرار میدهد و نه دو دهه "
تذکّر" و "امربهمعروف" نسبت به ایشان اثری داشته است.
یک
مسجد با "امکانها و قوّههای فراوان" از یک سو، و یک
محلۀ "تشنه" و "رهاشده" از سوی دیگر.
3⃣ ما انتقاد خویش را به نزد "
نهادهای فرهنگی" بردیم و گزارش دادیم که در این مسجد، چه میگذرد، از جمله به "
مرکز رسیدگی به امور مساجد" مراجعه کردیم و ماجرای
تلخِ "رهاشدگیِ فرهنگیِ محله" را شرح دادیم. رئیس این مرکز با گزارش جمعیِ ما در این مرحله و مراحل بعد، دریافت که
امام جماعت این مسجد، سخت گرفتار "
سستی" و "
بیعملی" و "
بیبرنامهگی" است و ازاینرو، نتوانست از وی دفاع کند و وعدۀ تغییر داد، اما نتوانست به وعدۀ خود عمل کند. بعدها استدلال شد که چنانچه به مطالبۀ شما پاسخ مثبت بدهیم، "
موجِ مطالبهگری" در مساجد دیگر نیز به راه خواهد افتاد، چنانکه هماکنون نیز در برخی از مساجد محله، جوانانِ انقلابی، برانگیخته و منتقد شدهاند و خواهان "
تحوّل" هستند.
بههرحال، کار به اینجا رسید که
بعد از یکسال مبارزه و مطالبه و تحوّلخواهیِ جوانانِ انقلابی، ...، ما را به مسجد فراخواند و جلسهای با حضور دو طرف تشکیل داد و محترمانه و ملایم،
جوانان را
تهدید کرد که چنانچه به مطالبهگریِ خویش در مسجد ادامه بدهید، ناچارم که با شما "
برخورد" کنم.
در نهایت، جمع ما فروپاشید و پرچم به زمین افتاد.
4⃣ اغتشاشهای اخیر، افزون بر سطحهای خارجی و ملّی، "
بافت محلی" نیز داشت و بر
فریبخوردگیِ عدّهای از "
نوجوانان" و "
جوانان" تکیه داشت.
حالآنکه چنانچه "
مساجد"، بافت محلهها را در اختیار خویش گرفته بودند و بر محله، تسلّط داشتند و
در اثر کار فرهنگیِ در طول دهههای گذشته، "هویّتسازی" و "مصونسازی" کرده بودند، هیچگاه به این حجم از کار امنیتی و نظامی و ... حاجت نبود.
اغتشاش اخیر، حاکی از
"عفونتهای فرهنگی" بود که در پیکر محلهها، نشست کرده بود. این عفونتها، ریشه در "
کمکاری و رهاشدگیِ مساجد" نیز دارد.
ما "
مسجد" را باختهایم و در امتداد آن، "
محله" و "مدرسه" و "گروههای خودجوشِ فرهنگی" را.
مسجد،
"قطبِ فرهنگیِ محله" بود و
اینک، "نمازخانه" است. و
"امام جماعت" نیز "پیشنماز". "
امام جماعتِ غیرمیدانی"، هرچه که انقلاب به ما داده بود را یکجا از ما گرفت.
ما
دیروز این دردها را دریافتیم و برخاستیم و هشدار دادیم، امّا ملامت و طرد شدیم، و امروز، "
دُملهای چرکین"، سر بر افراشتهاند.
یک طرف، گیسوپراکنی است و سوی دیگر، عمامهپرانی.
آن "اهمالکاریها" و "سستیها" و "محافظهکاریها"، این "ریزشها" و "هنجارشکنیها" و "ارزشستیزیها" را به دنبال داشت.
5⃣ اغتشاش، تمام شد. آن پیشنماز نیز، همچنان در مسجد ... حضور دارد. نشان داد که قدرتِ سیاسیاش از جوانانِ مؤمنِ انقلابی، بسیار بیشتر است و با
تکیه بر پشتوانههای نامرئیِ خویش، ماندنیست. در عین حال، مسجد ... نیز همچنان "
منفعل" و "
بریده از میدان محله" و "
غافل از صحنۀ جنگ نرم" است... .
ادامه قسمت بعد ⏮