گروهک
#منافقین از نگاه جدا شدهها
7️⃣ قسمت هفتم | علی قشقاوی
🔺️ من خیلی کم سن و سال بودم انقلاب شروع شد. سازمان شعارهای زییایی داشت با همین شعار عده زیادی را جذب کرد. بالاخره بعد از چند سال تصمیم گرفتم با تعدادی از دوستانم به عراق بروم. خیال میکردم قرارگاه اشرف خیلی بزرگ و مجهز باشد، اما با یک ارتش بسیار کوچک مواجه شدیم. بقیه خیالاتم از سازمان هم اشتباه ار آب درآمد.
🔺️ در واقع سازمان چیزی نبود جز یک گروه منزوی با یک ایدئولوژی که فقط در چهار دیواری قرارگاه قابل اجرا بود.
🔺️ سال ۱۳۷۳ به همراه ۴۰۰ تن دیگر به جرم جاسوسی برای جمهوری اسلامی دستگیر شدیم و شرط آزادی ما توبه کردن بود و اینکه خودتان را تا آخر عمر وقف رجوی کنید. با این حال آنها دو نفر از اعضای عالی رتبه را به جرم جاسوسی کشتند و در نتیجه بقیه جا زدند و به سازمان برگشتند.
🔺️ همه میخواستند از سازمان جدا شوند اما کسی جرات نمیکرد این مطلب را بیان کند. سازمان برای اینکه کاری از قلم نینداخته باشد ما را تحویل عراقیها داد و بعداً در جریات تبادل اسرا به ایران بازگشتیم. من با چشمان خودم شاهد مرگ دوستانم بودم و دیدم مجاهدین خلق (منافقین) آنها را شکنجه می کردند و نمیتوانم آنها را فراموش کنم.
📕 کتاب اسیر در زنجیر دروغ
✒️ آنتوان گسلر
📑 انتشارات موسسه جام جم
@SianorResaneh