🌠☫﷽☫🌠
جسمم براي خاك،روحم براي خدا،راهم براي شما
حماسه سازان در اين مرز و بوم بسيارند، نوجواناني كه جسم پاكشان را به خاك و روح خود را به خدا سپردند تا اينگونه حماسه ساز شويم.
ریزه بود و استخوانی، اما فرز، چابك، بازیگوش و سر و زباندار.
ده ساله بود. كشتی میگرفت. به بزرگتر از خودش هم گیر میداد.
شر راه میانداخت و هواركشان میگریخت و سالن كشتی را به هم میریخت.
اسمش بهنام بود، بهنام محمدی راد، بچه مسجد سلیمان، متولد 1345.
اولش شده بود مسئول تقسیم فانوس میان مردم.
شهر به خاطر بمباران در خاموشی بود و مردم به فانوس نیاز داشتند.
بمباران هم كه میشد، بهنام سیزده ساله بود كه میدوید و به مجروحین میرسید.
از دست بنیصدر آه میكشید كه چرا وعده سر خرمن میدهد.
بچههای خرمشهر با كوكتل مولوتف و چند قبضه «كلاش» و «ژ3» مقابل عراقیها ایستاده بودند، بعد بنیصدر گفته بود كه سلاح و مهمات به خرمشهر ندهید.
بهنام عصبانی بود. مردم در شلیك گلوله هم باید قناعت میكردند
به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود. بهنام میرفت شناسایی.
چند بار او را گرفته بودند، اما هر بار زده بود زیر گریه و گفته بود: «دنبال مامانم میگردم،
گمش کردم.» عراقیها هم ولش میکردند. فکر نمیکردند که بچهی سیزده ساله برود
شناسایی.
یک بار رفته بود شناسایی، عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به صورتش زدند.
جای دستهای سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مانده بود.
وقتی برمیگشت، دستش را گرفته بود روی سرخی صورتش. هیچ چیز نمیگفت.
فقط به بچهها اشاره کرد که عراقیها فلان جا هستند. بچهها هم راه افتادند.
برای نگهبانی داوطلب شده بود. به او گفتند: «یادت باشه به تو اسلحه نمیدهیمها!»
بهنام هم ابرو بالا انداخت و گفت: «ندهید. خودم نارنجک دارم!» با همان نارنجک دخل یک جاسوس نفوذی را آورد.
زیر رگبار گلوله، بهنام سر میرسید. همه عصبانی میشدند که آخر تو اینجا چه کارمیکنی. بدو توی سنگر...
بهنام کاری به ناراحتی بقیه نداشت. کاسهی آب را تا کنار لب هر کدام بالا میآورد تا بچهها گلویی تازه کنند.
هجده آبان 59 بود، شش روز قبل از سقوط خرمشهر. شیر بچهی چهارده ساله بدنش پر از ترکش شده بود. دکترها هم نتوانستند مانع از پریدنش شوند. بهنام در خرمشهر ماند و به آرزویش رسید...
شهید بهنام محمدی:
این جسمم را به خاک میسپارم،
روحم را به خدا
و راهم را به آیندگان میسپارم
فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗
@SiasatoDianat
╚══••⚬🌍⚬••═╝