✴️خبرنگار واقعی، چه کسی است....
🔸امروز 17 مرداد روز خبرنگار است، در طول یک روز گذشته بسیاری از دوستان محبت کردند و به من پیغام دادند و ابراز لطف کردند که از همه آنها سپاسگزارم. هنوز هم به خبرنگار بودن خودم افتخار میکنم و شغلم را با همه مشکلات و کمبودهایی که دارد، دوست دارم و به آن عشق میورزم. من آگاهانه و عاشقانه خبرنگارم و بزرگترین موهبتی که ایزد یکتا به این بنده کمترینش داده، مهر ایزدی «نوشتن» است. دادار آفریننده در کتابش به «قلم» سوگند خورده و ما بندگانش باید حرمت آن نگه داریم و بدانیم که در چه مسیری گام گذاشتهایم.
🔸نوشتن شاید به باور عدهای آسان باشد، شاید بسیاری فکر کنند که میتوانند بنویسند و با خواندن نوشتههای دیگران احساس کنند که همین مطلب را خود آنها هم میتوانستند بهتر بنویسند اما در همه سالهایی که نوشتهام با همه کاستیها و نارساییهایی که داشته و دارم، از آنهایی که آمده و ایراد میگرفتند یک خواهش داشتم: «شما یک مطلب برای من بنویس و بفرست» و پاسخهایی که «من نویسنده نیستم» و چه زیباست که نقادان و ایرادگیران ما، نه میتوانند بنویسند و نه میخواهند یاد بگیرند که بنویسند.
🔸نوشتن در ایران سخت است، شاید در همه جای این کره خاکی سخت باشد. در ایران سخت است چون کسی نمیتواند از نوشتن زندگی کند، اگر بخواهد مستقل باشد باید مثل من یکی در عسرت و سختی زندگی کند و اگر بخواهد مانند بسیاری دیگر نانش در روغن باشد که حرمت قلم را به جیب مبارک صاحبان قدرت فروخته تا برای آیندهاش چیزی اندوخته باشد. در همه سالهایی که نوشتهام، در همه سالهایی که دستم به صفحهکلید رفته و به کلمات برای ماندگاری جان داده فقط یک چیز را خوب یاد گرفتهام «برای مردم، برای آب و خاک و مام میهن، برای ارزشها و آبروی دین» بنویس...
🔸در ایران نوشتن سخت است چرا که ما عملا چیزی به اسم رسانه نداریم، چیزی به اسم روزنامه نداریم، جایی بنام خبرگزاری نداریم و اصولا در ایران رسانه یعنی نقل قول حرفهای مسوولان و صاحبان قدرت برای سایر مردم و امروز که بحمدالله با گسترش فضای مجازی هر مسوولی برای خود فضایی جهت ارتباط فراهم کرده، «ما خبرنگاران» شاید کمی راحتتر شده باشیم، اما تکلیف «آن خبرنگاران» را نمیدانم. در کشور ما به اندازه قاره آسیا خبرگزاری داریم و درست به همان اندازه هم حزب سیاسی!! هر ادارهای، نهادی، سازمانی بخشی از پولش را برای ایجاد خبرگزاری هزینه کرده در حالی که خروجی همه خبرگزاریهای ایران برابر با «صفر» است...
🔸کار خبرنگار! شده نقل پیامهای تسلیت مسوولان بابت درگذشت بستگان فلان مسوول! یا شده انتشار توئیت فلان آقای مسوول و یا در بهترین حالت، مصاحبه با آن یکی مسوول و در نهایت هم ترجمهای و ... چیزی به اسم مطالبهگری وجود ندارد، چیزی به اسم ارائه راهکار وجود ندارد، چیزی به اسم باز کردن مسیر برای ارائه نظرات کارشناسی جهت حل مشکلات موجود وجود ندارد. در همه سالهایی که کار کردهام، خبرنگار از یک چیز ترسیده و چقدر هم این ترس واقعی و درست بوده است: «ترس از بیکار شدن!» در همه این سالها بارها و بارها روزنامههایی که در آن کار میکردم تعطیل شدند و بیکار شدم و هنوز هم ترس این بیکار شدن باعث دلهرهام میشود.
🔸همیشه دوست داشتم به عنوان خبرنگار، خبرهای خوب را به مردم بدهم، دوست داشتم برای مردم بنویسم و واقعیتها را بگویم، باورهای خودم را نقل کنم، حرفهایی که میدانم درست است را نقل کنم و بابت همه این نوشتهها و نقل این باورها، بارها و بارها به دادگاه رفتم و هیچوقت، تاکید میکنم هیچوقت پرندهام به عنوان یک خبرنگار به دادگاه مطبوعات نرفت.... شاکیان همه دولتیها بودند، کسانی که از نقد منصفانه میگویند و این «نقد منصفانه» از صد فحش بدتر است و معنیاش میشود که بیعرضگی ما را ننویسند، فقط تعریف بدهید. این روزها که فضای مجازی باعث شده تا همه خبرنگار باشند، فکر میکنم بودن ما و گفتن از خبرنگاری چه معنی میدهد، باز هم عقلم به جایی قد نمیدهد...
🔸در طول همه دهههای گذشته هزاران خبرنگار در گوشهکنار کره زمین جان باختهاند، کسانی که برای نقل حقیقت و اخبار در حوادث گوناگون کشته شدند، یا توسط دولتها ترور شدند، در جنگ یا توسط گروههای تروریستی جان باختند. خبرنگار واقعی این افراد هستند که ایستاده جان باختند تا حقیقت کشته نشود، خون دادند تا زمین از مردانی که برای عدالت میجنگند خالی نباشد، راه آنها به هر دین و مذهبی بودند راه حقیقت و واقعیت است. این روز را به همه خبرنگاران واقعی، کسانی که مینویسند و شهامت نوشتن دارند را تبریک میگویم، آرزو میکنم که در ایرانِ ما هم روزی گوینده و گزارشگر صدا و سیما خودش را خبرنگار جا نزند یا مترجم فلان خبرگزاری نگوید خبرنگارم...
@syriankhabar