غارتگری سیری‌ناپذیر صهیونیست‌ها و به فغان آمدن همه اقشار جامعه ایران به فغان آمدن همه اقشار جامعه ایران از طمع‌ورزی و غارتگری سیری‌ناپذیر صهیونیست‌ها قابل پنهان کردن نیست؛ حتی سفیر اسرائیل به این واقعیت اذعان دارد. برای نمونه، آیت‌الله خویی که مشی متفاوتی از امام خمینی داشت و کمتر متعرض مسائل سیاسی می‌شد در این زمینه بی‌تفاوت نمی‌ماند و اعتراض خود را طی بیانیه‌ای فریاد می‌زند. سفیر اسرائیل مخالفت ایشان با غارت ایران را این‌گونه روایت می‌کند: «در بیانیه آیت‌الله ابوالقاسم خویی که در پاییز 1962 به آگاهی مردم رسید، شکوه‌‌های فراوانی از دستگاه‌های اداری کشور در چهل سال گذشته دیده می‌شد، ولی به هیچ روی از شاه سخنی به میان نیامده بود. این بیانیه بی‌آن‌که نامی از اسرائیل ببرد به این کشور تاخته و گفته بود: «چگونه ممکن است مملکت کوچکی که برای ضدیت با اسلام برپا شده، مملکت ما را به منطقه نفوذ خود تبدیل کند؟ «در بخشی از این بیانیه چنین آمده بود: «یکی از عاملین همان مملکت که پسر یک دوره‌گرد بوده و امروز به مقامات عالیه ارتقاء یافته در مملکت ما مشکل‌گشا شده و تبلیغات و انتشارات ما را زیر نظر گرفته، تلویزیون برپا کرده و کرور کرور بیت‌المال امت اسلام را به خارج منتقل می‌کند.» گویا مقصود آیت‌الله خویی، ثابت پاسال بود.» (یادنامه، مئیر عزری، ج1، ص 307) وقتی آیت‌الله خویی که دعوش آن بود که در مسائل حکومتی به هیچ وجه ورود نکند دیگر سکوت را جایز نمی‌شمارد، باید دید صهیونیست‌ها به چه ترتیبی به غارت اموال ملت ایران می‌پرداختند که ایشان نیز برخلاف مشی خود عمل می‌کند. البته سفیر اسرائیل به ثروت‌اندوزی فوق‌العاده صهیونیست‌ها در ایران اذعان دارد: «شوربختانه شکوه دارندگی و برازندگی بسیاری از آنان در تهران و شهرستان‌ها آرام آرام مایه رشک مشتی سست و کاهل می‌گشت و برخی دستگاه‌های دولتی مرا از دریافت نامه‌هایی گله‌آمیز آگاه می‌کردند. نامه‌ها و نوشته‌های بی‌دستینه‌ای که توانگران یهودی را به باد ناسزا می‌گرفت و با انگ‌های ناروا (قاچاق سرمایه‌های ملی، خروج غیرقانونی‌ پول از کشور، همکاری با شرکت‌های خارجی دشمن ایران)، خشمی کهنه از گذشته را آشکار می‌کرد... در چاره‌جویی با چنین رخدادی با شادروانان هویدا (نخست‌وزیر) و علم (وزیر دربار)، به گفت و گو نشستم، آنان را از فرجام شوم این‌گونه زهرپراکنی‌ها آگاه کردم و خواستم داستان را با پادشاه نیز در میان نهند... چندی پس از این یورش‌های سازمان یافته، روزنامه‌نگاران روی برخی از بازرگانان یهودی انگشت نهادند که تکه‌هایی که یادگارهای باستانی‌ ایرانیان را به موزه‌ها یا بازرگانان جهان فروخته‌اند و در این گزافه‌سرایی از هیچ بددهنی کوتاهی نکردند.» (همان، جلد1، ص225) انتشار شب‌نامه‌های فراوان که در این فراز به آن اذعان شده است مربوط به دهه چهل است. در دهه پنجاه ولع این جماعت بسیار فزونی می‌یابد؛ زیرا قیمت نفت افزایش چندین برابری پیدا می‌کند و زمینه چپاول غیرقابل تصور می‌شود. در مورد تحریف تاریخ باستان این مرز و بوم و به یغما بردن آثار باستانی ایران در فصل‌های آتی به صورت مستقل می‌بایست به بحث نشست، همچنین در مورد نابودی کشاورزی ایران تا با تک محصولی شدن این سرزمین (اتکای صرف به نفت) نتواند نهضتی چون ملی کردن صنعت نفت را مجدداً رقم زند؛ بنابراین امام خمینی در پرچم‌داری ضدیت با چپاول‌گری و اعمال ضد انسانی صهیونیست‌ها حرف دل اقشار مختلف ملت ایران را بازتاب می‌داد، کاری که در آن دوران هزینه سنگینی داشت و این بزرگوار حتی به همین دلیل به اعدام محکوم شد، اما اعتراضات گسترده مردم موجب تبدیل حکم به تبعید گردید. این شخصیت به دلیل زبان دل مردم شدن و جان خویش بر کف گرفتن در این راه محبوبیت روزافزونی ‌یافت، به‌گونه‌ای که صهیونیست‌ها هرگز جرئت ترور وی را نیافتند. منبع: خبرگزاری تسنیم tasnimnews com/fa/news/1400/01/31/2487666/