📌شخصیت
#شَمِربنذي الجوشن
🔸در فضای مجازی مطالبی غیرتحقیقی درباره شَمِربن ذی الجوشن مطرح میشود که مناسب است تا از منابع کهن مطالبی در معرفی چهره او مطرح شود:
* شمِر بنذيالجوشن هیچگاه شیعه نبوده و همانند همه کسانی که در حکومت اسلامی با امیرمؤمنان علی(ع) بیعت کردند، او نیز جزو سپاه امام بود؛
* شمر، در جنگ صفين جزو لشكريان حضرت علي(ع) است، اما هدفش فقط مبارزه با بنیامیه بوده.
در اين مبارزه اَدْهَم بنمحرز ابتدا ضربه شمشيري به صورت شمر ميزند و او را زخمي ميكند. شمر نيز به او ضربهاي ميزند ولي ضربهاش کاري نميشود، پس برميگردد و آب ميخورد و نيزهاي برميدارد و دوباره به ميدان ميرود و با ضربت نيزه، ادهم را بر زمين ميافكند؛
* شمر، جزو كساني است كه برضدّ حُجْر بنعَدِي و به كفر او شهادت دادند.
* شمر، عصر روز پنجشنبه نهم محرّم با فرمان جديد عبيدالله بن زیاد ملعون و به همراه چهار هزار نفر سرباز به كربلا رسيد و نزد عمربنسعد رفته، نامه ابنزياد را تسليم او كرد؛
* طبق گزارش بلاذری(م279ق) و شیخ مفید(م413ق)، امام حسین(ع) پس از اهانت شمر، وی را پسر زن بُزچران خطاب کرد؛ (فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَاعِيَةِ الْمِعْزَى: این عبارت از نظر برخی حکایت از نامشروع بودن تولد شمر دارد.)
* شمر، به خيمه امام حسين(ع) حمله كرد و با نيزهاش به خيمه زد و با صداي بلند گفت:«آتش بياوريد تا اين خيمه را با ساكنانش به آتش بكشم.»
* شمر، به تیراندازان دستور داد تا بدن امام حسین(ع) را هدف قرار دهند. سپس با فرمان او، همه به سوی امام حمله بردند و کسانی از جمله سِنان بن اَنَس و زُرْعَة بن شریک ضربههای نهایی را بر امام وارد کردند؛
* شمر، پس از واقعه كربلا در جواب شخص که از او پرسید آیا برای حمله به پسر پیامبر پشیمان نیستی، در پاسخ گفت: «موظّف بوديم كه چنين كنيم و اگر فرمان نميبرديم همچون اين حيوانات بوديم.» وی، در توجیه شرکت در قتل امام حسین(ع) میگفت: «از امرای خود فرمانبرداری کرده است.»
* شمر، بعدها در جريان قيام مختار در جنگ برضدّ مختار شركت كرد و پس از شكست از مختار، فرار كرد و در حين فرار به دست عبدالرّحمن بنعُبَيْد كشته شد.
📚منقری، وقعة صفين، ص 268؛
📚طبري، تاريخ الأمم و الملوك، ج 5، ص270، ص28، ج6، ص18 و 44 و 52 و 53
📚ابنشهراشوب، مناقب آلابيطالب، ج 4، ص 115.
📚ابنسعد، ترجمة الحسين و مقتله، فصلنامة تراثنا، شماره 10، ص179،
📚شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص96؛
📚بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص187.