👆این هم صدقه است 🖌سمانه هوشمند صبح که از خانه بیرون آمدم، چشمم افتاد به چاله‌ای کنار پیاده‌رو. انگار دیشب یک نفر درپوش فاضلاب را دزدیده بود. نمی‌دانم اصلاً قیمتی داشت یا نه، شاید داشته که آن را دزدیده بودند! اما به‌هرحال وضع خطرناکی ایجاد شده و ممکن بود هر آن، عابری و یا کودکی ناخواسته به درون آن سقوط کند. دیرم شده بود و نمی‌توانستم برای این گودال، کاری انجام دهم. فقط دعا کردم تا شهرداری دوباره پوششی روی آن قرار دهد تا کسی در آن چاله نیفتد. ظهر وقتی خسته به منزل نزدیک می‌شدم از دور طناب زردی نظرم را جلب کرد. جلوتر که آمدم تازه متوجه شدم بنده خدایی برای این‌که مردم به گودال نزدیک نشوند با چند متر طناب زرد دور آن مکان را گرفته و غیر از آن حتی با تخته‌ای چوبی رویش را پوشانده تا کودکان از سر کنجکاوی برایشان اتفاقی نیفتد. ناخودآگاه در دلم گفتم: خدا پدرش را بیامرزد! هنوز در حال بررسی صحنه بودم که حاج حمیدآقا همسایه‌مان در منزلشان را باز کرد و گفت: مراقب باش! دورش را گرفتم. به شهرداری هم تلفن کردم. ان‌شاءالله تا چند ساعت دیگر برای تعمیرش می‌آیند. سلام کردم و بعد از تشکری کوتاه خداحافظی نمودم. وقتی وارد خانه شدم از کم‌کاری خودم شرمنده بودم و به حال حاج حمیدآقا همسایه‌مان غبطه می‌خوردم چون او همیشه اهل صدقه دادن بود اما من... 📚برگرفته از روایت پیامبر خدا(ص) «بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد. عرض شد: چه کسی توان این کار را دارد؟ حضرت فرمودند: برداشتن چیزهای آسیب‌رسان از سر راه، صدقه است.» (منتخب میزان‌الحکمه، ص319).