برگه ای دستش بود،گفت ارباب این همین الان از زندان رسیده .رئیس زندان فرستاده.و گفته زندانی خودش رو کشته.برگه از دستم افتاد.هاج و واج ایستاده بودم.حس می کردم دهنم خشک شده.نوشته های برگه بهم دهن کجی میکرد.نامه از طرف امیربود.نوشته بود:الان که این نامه به دستتون میرسه من مردم.همیشه دلم میخواست یه زندگی عالی داشته باشم.یه زن خوب و چند تا بچه.یه خونه شلوغ که وقتی خسته از سر کار برمیگردم آرامش داشته باشم.ازبچگی گلناز برام یه جور خاصی بود.بزرگتر که شدم مسئولیتم بهش بیشتر شد.دلم میخواستش.گلناز فوق العاده بود. و من مطمئن بودم هر کی باهاش زندگی کنه،خوشبخت میشه.وقتی برای سربازی شهر دیگه رفتم چقدر گریه کرد. اما همیشه وقتی منو داداشی صدا میزددلخور میشدم. من کور بودم و نمی فهمیدم از نظر او من فقط یه برادرم. وقتی شنیدم با تو به اجبار ازدواج کرده،تا صبح گریه کردم.دعواکردم و منو بازداشتگاه فرستادن. اونا چه میفهمیدن وقتی تو سربازی هستی و بهت این خبر میرسه چه حالی میشی.تصمیم گرفتم برگردم و گلناز رو با خودم ببرم،یه جایی که هیچ کس اذیتش نکنه.اون روز که تو امام زاده ما رو گرفتن فکر میکردم همه چیز تموم شده، اماوقتی فهمیدم به خاطرگلناز منو آزاد کردی باز امیدوار شدم که برای گلنازمهم هستم.اما الان میفهمم اون منو نمی خواست.وقتی خدمتم تموم شد و برگشتم،فهمیدم گلناز دختر داره بهت حسودیم شد.چرا همه چیز خوب برای تو باشه. فقط چون اربابی؟آفتاب زیباو شیرین بود.با خودم فکر کردم،گلناز رو رها کنم و تا آخر عمرازدواج نکنم.اما یک روز از طرف کسی بهم پیغامی رسید.پیغامی که اگه گلناز رو میخوام باید کاری انجام بدم.پیغامی که گلناز تو خونه ارباب داره اذیت میشه.دلم سوخت.تصمیم گرفتم هر جور شده یک بار دیگه شانسم رو امتحان کنم.وقتی گلنازکنار رودخونه پیشم اومد.وقتی از تو طرفداری کرد و تو رو پدر بچه اش میدونستدیوونه شدم.وقتی آفتاب رو تو بغلم گرفتم، فقط میخواستم گلناز رو بترسونم.اما نمیدونم چی شد که آفتاب تو آب افتاد.زمانی به خودم اومدم که گلناز هم میخواست داخل آب بپره.جلوش رو گرفتم.خیلی سخته عشقت بهت بگه ازت متنفره.حالش ازت بهم میخوره.آرزوی مرگت رو بکنه.وقتی از دستت کتک میخوردم برام مهم نبود چون باورم نمیشد آفتاب بمیره.آفتاب که جزئی از گلناز من بود یه تیکه از وجودش.ازم شکایت که کردی خوشحال شدم چون بار گناهم کم میشد وعذاب وجدانم از بین میرفت.اما بعد از چند ماه که شنیدم به خاطر حماقت من گلناز رو بیرون کردی،دیونه به تمام معنا شدم.الان میخوام خودم رو راحت کنم.
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
لینک کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d