▪️شهر محاصره شده و خیلی‌ها قبل از بسته شدن راه‌ها خود را از معرکه نجات داده‌اند. فقط پیرمردان و پیرزنانِ از پا افتاده و خانواده‌های مدافعان، در شهر مانده‌ و ساکنان شهر زندگی سختی را می‌گذرانند. وقتی برای عکاسی کردن، شهر را گز می‌کردم به ماشینی برخوردم که کمی آش برای مردم آورده بود. از دیدن‌شان حیرت کردم، ظرف خالی روغن موتور، قوطی کمپوت و کاسه‌های کوچک و بزرگ را با خود آورده بودند تا غذا بگیرند. معلوم بود که چند روزی است چیزی برای خوردن نیافته‌اند. مدافعان، سخاوتمندانه غذای‌شان را با مردم جامانده تقسیم می‌کردند تا شهر مثل قبل سرزنده و شاداب بماند. آن‌ها آن‌قدر در شهر ماندند و با هم در شرایط جنگی، مهربان زندگی کردند تا آبادان از محاصره خارج شد. کاش من هم با آن‌ها در محاصره مانده بودم و هر روز و هر لحظه خود را با آن‌ها تقسیم می‌کردم. شاید اگر می‌ماندم و از آن‌ها بیشتر یاد می‌گرفتم، امروز آدم سخاوتمندتری ‌بودم. نمی‌دانم شاید... [حومه آبادان/ آبان ۱۳۵۹] (عکس از کتاب در حال انتشار بهرام محمد‌ی‌فرد، انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس) 💬 ╭═🌸💠🌸═╮