• طَـعم ِخوش ِشَـهادَت •
تار ؛ مثل قاب چشمام .
باباجان‌شـب‌آخر‌یـه‌که‌پـیشتیـم من‌که‌‌درایـن‌حد‌نیستـم ولی‌بابا‌برای‌بچـه‌های‌بدشـم‌دلتنگ‌میشه مارو‌راهـی‌کربـلا‌کـن‌ .