دیشب داشتم تاریخچه این اتوبوس که مهدی کلی باهاش کیف میکنه رو برای بچه ها تعریف میکردم گفتم واسه شما هم تعریف کنم😁
✍محمد حسین هم سن مهدی بود، زینب رو باردار بودم اون موقع خونمون پرند بود
هر هفته، یادم نیست چند شنبه بازار میومد اونجا
یه بار با حسین رفتیم بازار، این اتوبوس رو براش خریدم هیچ وقت اون صحنه ای که با عشق و البته با سختی با اون قدوقواره ش اتوبوس رو بغل کرده بود و میرفتیم سمت خونه یادم نمیره....
کلا حسین استعدادی تو خراب کردن اسباب بازی نداشت اکثر اسباب بازی هاش به زمان زهرا که رسید داغون شدن
این اتوبوس چه جوری تونست از دست زهرا جون سالم در ببره معجزه ایه واقعا😉