دیگه هیچ اسب سفیدی هوس تاخت نداره
بازی خوردیم بازی خورده برد یا باخت نداره
مردای نبرد اسباشونو دست گاری میدن
میشناسم سوارایی رو که دارن سواری میدن
از شجاعت ادعاهاشو به حد کافی دارن
هر کدوم تو پستو چندتا سپر اضافی دارن
این وسط یه ترسی تو جونمه که همش باهامه
من یه شمشیر دارم که یادگاری آقامه
من یه شمشیر دارم حرف داره درد داره
هوس بریدن ریشه ی نامرد داره
من یه شمشیر دارم فراری از پستوشه
من یه شمشیر دارم که هنوزم خون روشه
اگه که مردا از تو میدون پیچیدن
اگه که نامردا بیرق رو دزدیدن
منو نترسون از راهی که در پیشه
هرچی باید دیدو چشمای من دیدن
...
مردای دروغی دنبال طلان دنبال سهمن
من یه شمشیر دارم ترس برم داشته بفهمن
این جماعت ته مردونگیشون تف به زمینه
اگه چیزی بتونه بلندشون کنه همینه
یه روزی میاد یکی روشونو کم میکنه مشتی
یه نفر میاد و شمشیرو علم میکنه مشتی
حال من برزخ صبحه یکمی گرگ و میشم من
یه نفر پاشه به مرتضی علی دومیشم من
من یه شمشیر دارم حرف داره درد داره
هوس بریدن ریشه ی نامرد داره
من یه شمشیر دارم فراری از پستوشه
من یه شمشیر دارم که هنوزم خون روشه
اگه که مردا از تو میدون پیچیدن
اگه که نامردا بیرق رو دزدیدن
منو نترسون از راهی که در پیشه
هرچی باید دید و چشمای من دیدن
شاعر : پیمان طالبی
✍🏻 کانال رسمی
#علیرضابیات
@alirezabayat
─┅•═༅𖣔✾🇮🇷✾𖣔༅═•┅─