در روز چهارشنبه ۹۹/۳/۲۸ بین نماز مغرب و عشاء در مسجد جامع حاجی آباد بیان شده است
👇👇👇👇
خداوند روزي به حضرت موسي فرمود:
برو بدترين بنده مرا بياور .موسي رفت يكي از گناهكارهاي درجه يك را پيدا كرد ووقتي ميخواست با خود ببرد،گفت نكند يك موقع اين آدم توبه كرده باشد ومن فكر كنم كه اين بنده ي گناهكار مي باشد رهايش كرد.
رفت دزدي را گرفت تا ببرد ، نزد خود گفت نكند اين بنده خاص خدا باشد وتوبه كرده باشد وخدا او را بخشيده باشد ولش كرد.
هر كسي را مي گرفت با چنين فرضيات و داوری هایی آزادش مي نمود.
بالاخره سگي را گرفت و گفت بدتر از اين كه ديگر نداريم ، رفت ميانه ی راه رهايش كرد وگفت شايد در عالم سگي بودنش كاري كرده باشد ؛ بالاخره حضرت موسي دست خالي پيش خدا رفت.
خدا گفت:اي موسي دست خالي آمدي؟
موسي گفت: هرچه گشتم بدتر از خودم پيدا نكردم.
خدا گفت: اي موسي هر آئينه اگر غير از اين كرده بودي از پيغمبری عزل ميشدي!
منبع :
حدیث دل سپردن، مرتضي آقاتهرانی ،صفحه 17
@aliaghaei1368