ريسمان را نكش اينقدر، قباحت دارد بد دهاني نكن، اين مرد، نجابت دارد پيرمرد است بيا بر سر او داد نزن در و همسايه نبيند، كه حرمت دارد بي عبا خورد زمين، بال و پرش خاكي شد ارث زهراست زمين خوردن و عادت دارد تازيانه نزن اينقدر خودش مي آيد شصت و پنج سال، خودش زخم اسارت دارد درِ اتش زده خود، روضه ي زهرا ميخواند ولي اين روضه گريزي، سوي غارت دارد عمه ميگفت: نرو تا نشوم بي محرم اين دلاشوبگي انگار، كه علت دارد واي بر سينه ي تو شمر چه جا خوش كرده نفسش تنگ شده، بس که جراحت دارد 🥀🖤🥀