اي گل پرپر بابا، چه بگويم به رباب حال از کينه اعدا، چه بگويم به رباب آخرين ياور من بودي و با کشتن تو مانده ام بي کس و تنها، چه بگويم به رباب رشته صبر من همچون گلويت پاره شده آخر از داغ تو بابا چه بگويم به رباب طلب آب نمودم که به تو تير زدند حنجرت پاره شدُ حال، چه گویم به رباب حلق تو بينم و با خويش چنين مي گويم من بيچاره خدايا چه بگويم به رباب مادرت گر که سراغ تو بگيرد از من پسرم گو تو به بابا چه بگويم به رباب گر بپرسد ز من آيا به لبش آب رسيد ماهي دور ز دريا، چه بگويم به رباب گر بپرسد زمن، او را به چه جرمي کشتند اي عزيز دل زهرا، چه بگويم به رباب طفل شش ماهه من، گرکه عدويم بزند بر سر نيزه سرت را، چه بگويم به رباب الا لعنة الله على القوم الظالمين 🏴🏴🏴