کنش چهارم: سرزنش و تحریم ملاقات کنندگان ✍زهرا عباس پور این مرحله از کنشگری مبارزاتی دختر پیامبر(ص) شکل دیگری داشت. هجوم به در خانه دختر پیامبر خدا(ص) مجروح ساختن حضرتش دیگر توانی برای ایشان نگذاشت که به در خانه های مردم مدینه برای تبیین حق جانشینی ادامه دهد. در وضعیت مجروحیت و ملاقات برخی زنان مدینه فرمودند:«به خدای سوگند! دنیای شما را دوست نمی‌دارم، و از مردان شما بیزارم. آنها را آزمودم، و از آنچه کردند رضایت ندارم...وای بر آنها. چرانگذاشتند حق در مرکز خود قرار گیرد، و خلافت بر پایه‌ی نبوت استوار مانَد. یعنی همان جا که محل فرود جبرئیل امین بود.» و چه حرفها و درس ها در این جملات نهفته است. روز به روز حال دختر پیامبر خدا (ص) رو به وخامت می رفت لذا غصب کنندگان ولایت به جهت ترس از ملامت مردم به تکاپوی ملاقات با دختر پیامبر(ص) افتادند که با مخالفت حضرت، متوسل به امیرالمونین(ع) شدند فلذا با تبعیت بانو از همسرشان حاکمان به خانه‌ی دختر پیامبر(ص) راه یافتند. وقتی نزد دختر پیامبر(ص) نشستند، سلام گفتند، به اتفاق ناقلان تاریخ دختر پیامبر(ص) سلام را جواب نگفت، و حتی روی خویش را از آنان به سوی دیگری گردانید.پس از چندین بار آمدن و جواب سلام نشندیدن آنگاه رو به علی علیه‌السلام کرد و فرمود: من با آنها حتی یک کلمه هم سخن نخواهم گفت، تا اینکه از آنها چیزی را بپرسم که آن دو از رسول خدا (ص) شنیده‌اند. اگر در این مورد راست گفتند ، آن وقت تصمیم خواهم گرفت. آنگاه آنها را قسم داد و فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا از رسول خدا(ص) این سخن را نشنیده‌اید که : «رضای فاطمه از رضای من است و خشم و غضب فاطمه از خشم و غضب من. هرکه او را دوست داشته باشد، مرا قطعادوست داشته و هر که فاطمه را راضی کند، مرا راضی کرده و هرکه فاطمه را به غضب آورد، مرا به غضب آورده است. پاسخ دادند: چرا، ما این سخن را از رسول خدا شنیده‌ایم.دختر پیامبر(ص) فرمود: من، خدا و ملائکه‌ی اورا شاهد می‌گیرم که شما دو تن مرا به غضب درآوردید! کنش پنجم: گریه دختر پیامبر(ص) بعد از مرگ پدر، در عزای ایشان بسیار گریه می نمودند. شنیدن صدای این گریه برای مردم جفا کار مدینه عذاب آور است چرا که یاد آور حقی بود که توسط ایشان ندیده گرفته شد لذا حضرت در پاسخ به شکایت مردم مدینه از صدای گریه ها فرموند: «یا ابا‌الحسن، زندگی من زیاد به طول نخواهد انجامید، و به زودی از میان این مردم خواهم رفت. لذا سوگند به خدا، نه شب آرام خواهم گرفت و نه روز؛ تا این‌که به پدرم، رسول خدا(ص)، ملحق گردم» آخرین کنش مبارزاتی وصیت و وفات در تاریخ می خوانیم هنگامی که خبر مرگ دختر پیامبر(ص) انتشار یافت، و شهر از آن خبردار شد، و یک‌باره فریاد برآورد. صدای ناله و فریاد مردم، شهر را به لرزه انداخت. زنان بنی‌هاشم در خانه‌ی امیر‌المؤمنین علی علیه‌السلام جمع شدند. انبوه مردم از گوشه و کنار شهر به آن سوی آمدند.امیر‌المؤمنین علی علیه‌السلام در خانه نشسته بود، و حسن حسین علیهما‌السلام در برابر او گریه می‌کردند. خانه‌ی امام به عزاخانه تبدیل شده بود و همگان گریه و زاری داشتند، و ضجّه می‌زدند. مردم در بیرون خانه منتظر بودند که چه وقت جنازه‌ی دختر پیامبر(ص) برای نماز آماده خواهد شد تا در آن شرکت کرده و سپس به تشییع بپردازند. شاید شب نزدیک شده بود، ابوذر از خانه بیرون آمد، و گفت: همه بروید، کار دختر پیامبر(ص) به تأخیر افتاده است. مردم تردید نکردند، و به امید فردا برخاسته، و رفتند. غافل از اینکه دختر پیامبر خدا(ص) در وصیت خود نیز مبارزه سیاسی اجتماعی خود را فراموش نکرده بود و اجازه ندادند، غاصبان حکومت و همراهانشان در مراسم تدفین حاضر شوند. در واقع بخش اصلی وصیت عبارت بود از پنهان داشتن غسل، کفن، نماز، دفن و محل آن. این آخرین بخش از مبارزات دختر پیامبر(ص) با وضعیت موجود و دولت خلفاء بود. کنشگری هوشمندانه، دارایت محور دختر پیامبر(ص) باعث گردید تا آخرین لحظه حیات با برکتشان در دفاع از ولایت امیرالمومنین(ع) مبتنی بر شایسته سالاری دینی و الهی ثابت قدم بمانند و جامعه پیرامون خود را از خطرات تبار سالاری و خون سالاری متاثر از نظام سیادت جاهلی آگاه نمایند. @Talieh_ir