#تلنگر💥
گوزنی بر لب چشمه ای رفت تا آب بنوشد.
عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و
اندکی کوتاه جلوه کرد....
غمگین شد....!
اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد....!
در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند...
🎋اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نتوانست به تندی بگریزد.
صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.
💥گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ..!
پاهایم که از ان ها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند...!
✍گاهی از چیزهایی که از آنها گله مندیم و ناشکر ،
پله ی صعودمان می شود ،
✍ و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان !!
●⊰🦋⊱●
@Tanhamasir_North_Kh