💫بذارید یه داستان از مدینه بگم تا متوجه حساسیت موضوع بشيد👇
اون رورزی در خونه امیرالمومنین رو آتش زدند و با طناب اومدن سراغ امیرالمومنین و اون اتفاقایی که نباید میفتاد
افتاد😭
امیرالمومنین چهار نفر یار داشتن که در اون زمان اونجا بودن👇
💫یکی از یاران بدون اینکه حضرت علی فداش بشم بهش اجازه بده و دستور بده ،شمشیر کشید و رفت بیرون
آقاسکوت کرده بودند و یاران با ادب هم سکوت کرده بودن👌
الان میگن بابا دفاع کرده کار بدی نکرده
🔹بله دفاع کرده ولی همینجوری و سرخود
ولایت مداری حساب کتاب داره
آقا نشسته باشن ،بگی من میخوام بزنم?
نمیشه که😏
اون کی بود که بدون اجازه اینکار رو کرد؟ ❓
زبیر 😏
آخرش خراب کرد
یه روزی شمشیر کشید با خود امیرالمومنین جنگید⛔️⚠️
💥یه نفر دیگه از یاران حضرت که خیلی هم خوب بوده و ما همیشه تعريفشون رو شنيديم
💥تو همون حین اتفاقات تو دلش گفت👇
آقا چرا کاری نمیکنه, آقا امیرالمومنینه, اسم اعظم بلده یه اشاره کنه همه چی تموم👌
🔹بالاخره ناراحت بود و داشت جیگرش آتیش میگرفت
طبق یه روایتی امام علی بعدها اونو کنار کشید و گفت آدم به امامش شک نمیکنه✅
⚜تو روایت هست یه نفر اونجا بیست گرفت
کی؟
مقداد👏
مقداد حالش چطور بود؟
در روایت هست مقداد چشم به چشم آقا داشت و دست به قبضه شمشیر
♦️منتظر امر آقا بود اگه آقا ميگفتن بکش شمشیر میکشید اگه نمیگفتن نمیکشید👌👏
🔹روایت داریم مقداد تو دلشم چرا نگفت
دو راهی پیش میاد, شما باید تمرین کنی
درسته آقا امام زمان فداشون شم خیلی مهربونن❤️
ولی اوامر سخته
درسته حضرت به کسی زور نمیگن ولی اوامر پیچیده است✅
شما باید تمرین کرده باشی
✨
@Tanhamasir_North_Kh