🔴اثر اعتقاد به خدا در چگونه زیستن و چگونه بودن انسان ✍ از خصوصیات اعتقاد به توحید این است که یک فکر و اندیشه‌‏ای است که خودبه‌خود در انسان، نوعی بودن و نوعی زیستن را به‌وجود می‌آورد. در اندیشه‌های انسان بعضی از اندیشه‌هاست که در انسان از این نظر که چگونه باید بود هیچ اثری نمی‌گذارد. مثلا آیا یک کهکشان در عالم وجود دارد یا بیشتر؟ اطلاعات بسیار مفید و خوبی برای انسان است، ولی دانستن و ندانستن این‌ها انسان را به این فکر فرو نمی‌برد که پس چگونه باید بود؟ برای این که در زیستن و بودن من اثری ندارد که یک کهکشان داشته باشیم یا هزار کهکشان. اما بسیاری از مسائل در عالم هست، و در رأس همه آن مسائل مسئله‌ خدا، [که در چگونه زیستن و چگونه بودن انسان اثر دارد.] اعتقاد به خدا نوعی جهان‌بینی به انسان می‌دهد که انسان خواه‌ناخواه فکر می‌کند که بنابراین من این‌جور باید باشم نه آن‌جور... چرا؟ واضح است؛ برای این که اگر بگوییم «خدا» معنایش این است: عالم، هستی و از آن جمله خود من از یک مبدأ حکیم علیم مُدرک شاعر به‌وجود آمده‌ام. فوراً این سؤال مطرح می‌شود: آیا خلقت عبث است یا غایتی دارد؟ آیا من عبث و پوچ آفریده شده‌ام یا برای چیزی آفریده شده‌ام؟ اگر عالم از یک مبدأ حکیم به‌وجود آمده باشد، من با خود می‌گویم چگونه باشم که با آن منظوری که خلقت من برای آن منظور است منطبق بشود؟ و اگر منطبق نشود بعد چه می‌شود؟ 👤 📚 از کتاب 📖 صص 17_15 @Tanhamasir_Sb